در تحلیل سیستم یه عارضه ای وجود داره با عنوان: “Taking it as obvious” یعنی چیزی رو بدیهی پنداشتن و درباره اش تحقیق و بررسی نکردن و ارسال اطلاعات اشتباه به فاز طراحی سیستم که می تونه به طراحی غلط یا خیلی غلط یا حتی فاجعه بیانجامه و تمام زمان و هزینه پروژه رو نابود […]
Read More
مانی مشق هایی که درباره رقابت بهش داده بودم رو آورد ببینم، خیلی خوش خط و منظم نوشته بود (نمی دونم به کی رفته!!!) گفتم همه اینهایی که درباره رقبا و رقابت یادگرفتی رو بگذار یه گوشه ذهنت، می خوام یه چیز مهمتری بهت بگم؛ چشاش برق زد، فکر کرد می خوام راه ضربه فنی […]
Read More
زمان حرف زدن از رقابت بود، مانی رو صدا کردم گفتم دفتر مشقت رو بیار می خوام بهت سرمشق بدم؛ دفترش رو آورد و بالای هر صفحه برای نوشتم:– همیشه حواست به رقیبت باشه که کجاست و چیکار می کنه.– هرگز از رقیبت نترس، چون تو خیلی باهوش و باسواد و باعرضه ای.– هرگز رقیبت […]
Read More
با مانی درباره ساختارسازمانی دفترش صحبت می کردم، گفتم با توجه به گروه هدف تو، بهترین انتخاب اینه که فریلنسر باشی، چون دنبال کار کردن با برندهای بزرگ نیستی که تیم بزرگ بخوای، تو می خوای با کوچیکترها همکاری کنی که بزرگ بشن، باز دوباره بری سراغ تازه کارها؛ ولی توی بعضی کارها بخش هایی […]
Read More
مانی رو بردم پارک که لذت زندگی در طبیعت رو بچشه و اونجا چند ساعت براش حرف زدم، از دوران های زندگی بشر و مراحل پیشرفت و صنعتی شدن جوامع و البته خسارت هایی که خواسته و ناخواسته به محیط زیست و کره زمین زده و مخاطراتی که امروز سلامت، زندگی و آینده بشر رو […]
Read More
مانی اومد نشست بغل دستم که الوعده وفا! جایگاه من در حرفه برندینگ چیه؟ چه کارهایی رو باید قبول کنم و چه کارهایی رو نباید قبول کنم؟ گفتم قراربود خودت بهش فکر کنی، خب، به کجا رسیدی؟ گفت من فکر می کنم فقط باید با اونایی کار کنم که بهترین هستن، با پیشروها، با اونایی […]
Read More
یکی از موضوعاتی که مانی باید مطالعه کنه و بهش مسلط باشه ضرب المثل هاست؛ یه روز اومد ازم پرسید: “کوزه گر از کوزه شکسته آب می خوره یعنی چی؟” گفتم یعنی آدم یه هنر و تخصصی داشته باشه ولی برای خودش از این تخصص استفاده نکنه؛ مثلن تو مشاور برند باشی و به مشتری […]
Read More
توی کیف مهره ها وزیر سفید هم بود، ولی یه مثل معروفی داریم که می گه “بزرگان سیه مهره بازی کنند”، با توجه به جایگاه مهره سیاه در فرهنگ مون و آرزوم برای کمک به بزرگ شدن برندهای ایرانی، وزیر سیاه رو برای تجسم مانی انتخاب کردم، دوست دارم هر برندی که باهاش همکاری می […]
Read More
فردای تولد مانی بهش گفتم یادت باشه که تنها یک بار به دنیا میای، تصمیم بگیر که این یک بار رو موفق باشی، اینم بدون که برای موفق بودن هوش ریاضی و سواد لازمه، ولی اینا بدون هوش هیجانی و هوش معنوی فایده چندانی نداره. چند روز بعد دیدم رفته جلوی آینه ایستاده و داره […]
Read More
مانی یک روز گرم تابستان، دقیقن نوزدهم مرداد هزاروسیصدونودوپنج، حدود ساعت سه و ربع کم به دنیا آمد؛ کلی توی خیابون انقلاب گشتم تا شطرنج استاندارد مسابقه ای کیان رو پیدا کردم، در کیف مهره ها رو بازکردم و وزیر سیاه رو درآوردم، خیلی ساخت تمیزی نداشت، می تونستم بگم از خارج برام مهره ها رو بیارن ولی […]
Read More